به گزارش پایگاه خبری حیات به نقل از آنا، دونالد ترامپ به صدمین روز از دوران دومین ریاستجمهوری خود رسیده است و جهان بیش از هر زمان دیگری درگیر بحرانهایی است که نتیجه مستقیم جاهطلبیهای بینتیجه، سیاستهای شکستخورده و بلوفهای پوچ اوست. این صد روز به خوبی نشان داده است که ترامپ نهتنها قادر به تحقق وعدههای بزرگ و پرطمطراق خود نیست، بلکه با سیاستهای نادرست و تصمیمگیریهای مخرب، همواره منافع خود و نزدیکانش را بر رفاه جهانی ترجیح داده و آمریکا را به نمادی برای انحطاط اخلاقی و سیاسی تبدیل کرده است.
اوکراین و قراداد مواد معدنی
در این صد روز، جنگ اوکراین نه تنها آن طور که ترامپ در تبلیغات انتخاباتیاش وعده داده بود، پایان نیافته، بلکه با قراردادی شرمآور میان آمریکا و اوکراین بر سر منابع معدنی، خون مردم اوکراین نیز بهطور علنی توسط ایالات متحده مکیده میشود. این اقدام نوعی استعمارگری مدرن است و بار دیگر نقاب از چهرهی واقعی آمریکا برداشت که همواره از درد و رنج دیگران برای منافع خود بهرهبرداری میکند و در عین حال، رسانههای غربی با سکوت خفتبار و توجیهگرایانه خود، به ابزار توجیه این جنایات تبدیل شدهاند.
ترامپ که با ادعای پایاندادن به جنگها و بازگرداندن صلح و ثبات به جهان وارد کارزار انتخاباتی شد، حالا تنها در صد روز بار دیگر نشان داد که تمام شعارهایش چیزی جز بلوفهای توخالی نیستند. جنگ اوکراین نه تنها تمام نشده، بلکه با سیاستهای غربمحور، به مرحلهای پیچیدهتر کشیده شده و دامنه ویرانی به شکلی غیرقابلپیشبینی افزایش پیدا کرده است.
اوکراین، نهتنها در جبهه جنگ با روسیه فرسایش پیدا کرده، بلکه منابع طبیعی و حیاتی کشورش به امتیازی انحصاری برای غولهای اقتصادی و معدنی آمریکا تبدیل شده است. نتیجه این قراردادها چیزی جز وابستگی بیشتر اقتصادی و از دسترفتن استقلال اوکراین نیست. اما این مسئله تنها به سیاستهای ترامپ ختم نمیشود. بلکه رسانههای غربی که همواره دلباخته آمریکا و روایتهای دروغینش بودند، باز هم ترجیح دادهاند این جنایت را بپوشانند و تنها بهانههایی ساختگی و بیربط برای توجیه این ننگ تاریخی بیاورند.
جنایات رژیم صهیونیستی در غزه
در خاورمیانه، اوضاع به مراتب وخیمتر است. ترامپ در روزهای پیش از انتخابات با ژستهایی ساختگی درباره مسئله فلسطین، گمانهزنیهای نادرست و ادعاهای پوچ درباره ایجاد صلح در منطقه، در تلاش بود تا خود را حلال بحرانهای دیرینه معرفی کند. حال، در روز صدم ریاستجمهوری او، بار دیگر مشخص شد که این ادعاها چیزی جز وعدههای پوچ نیستند.
غزه، همچنان زیر آتش مداوم رژیم صهیونیستی میسوزد و جنایات این رژیم روز به روز افزایش یافته و گستردهتر شده است. ترامپ که روزی با افتخار توافق «ابراهیم» میان اسرائیل و برخی کشورهای عربی را تبلیغ میکرد، در واقع زمینه را برای ادامه نسلکشی و جنایت علیه بشریت فراهم کرد. حمایت بیقید و شرط او از رژیم اشغالگر، انگیزه اسرائیل را برای گسترش جنایات جنگیاش دو چندان کرد و نتیجه چیزی جز ادامه خونریزی، تخریب و آوارگی بیشتر مردم فلسطین نبود.
متأسفانه، در این میان نیز شاهد سکوت و همکاری آشکار و ضمنی رسانههای غربی بودهایم. رسانههایی که نه تنها از پرداختن به حقایق و واقعیات خودداری کردهاند، بلکه با روایتهای جانبدارانه و تحریفشده خود، به یکی از ستونهای اصلی رژیمی که هر روز مردم بیگناه را قتلعام میکند، تبدیل شدهاند.
اقتصاد جهان
در ابعاد جهانی، اقتصاد همچنان در وضعیت بحرانی قرار دارد و ترامپ که مدعی بود سیاستهایش رفاه اقتصادی را بازمیگرداند، تا به امروز نهتنها نتوانسته به این وعده عمل کند، بلکه با تنشهای بیپایانی که در چارچوب جنگ تجاری با سایر کشورها به وجود آورده، بحرانهای اقتصادی را عمیقتر کرده است. او بارها مدعی بوده است که میتواند از طریق سیاستهای اقتصادی خود، بیکاری را کاهش داده و قدرت خرید را افزایش دهد. اما در همین صد روز نخست، وضعیت اقتصادی مردم آمریکا عملاً تغییری نکرده است. مردم همچنان تحت فشار تورم، فقدان امنیت شغلی و ضعف در زیرساختهای مالی قرار دارند.
ترامپ به جای تمرکز بر حل این مشکلات، با سیاست خصمانه و نابخردانهاش علیه بزرگترین شرکای اقتصادی کشور، مانند چین، اروپا و حتی کانادا، جنگهای تجاری بیپایانی را به راه انداخته و شرایط را از قبل هم بدتر کرده است.
در کانادا، مردم که مدتها از سیاستهای ناکارآمد دولت جاستین ترودو ناراضی بودند، با روی کار آمدن ترامپ و اعمال تعرفههای سنگین علیه صادرات کانادایی، ناچار شدند در انتخابات این کشور به حزبی رای دهند که دنبالهرو همان سیاستهای گذشته است، تنها به این دلیل که حداقل کمی استقلال از ترامپ و سیاستهایش نشان دهد. نتیجه این اقدام چیزی جز ادامه سیاستهای پیشین کانادا و ماندن در همان مسیر گذشته نیست. این موضوع یک نمونه واضح از تأثیرات مخرب سیاستهای ترامپ بر متحدان آمریکاست که حالا به جای همکاری و تعامل مؤثر با واشنگتن، مجبور به بازنگری در روابط خود شدهاند و در وضعیت بلاتکلیفی قرار دارند.
بحران برای دانشگاهها و مهاجران
سیاستهای جدید در قبال مهاجران به تنشهای اجتماعی دامن رده است. اخراج دانشجویان خارجی و تشدید قوانین ورود به کشور، نه تنها به اقتصاد آمریکا آسیب رسانده، بلکه موجب افزایش بی اعتمادی به دولت و تضعیف روابط بینالمللی شده است. این سیاستها در بلندمدت آسیبهای جبرانناپذیری به جامعهی آمریکا وارد خواهد آورد. سیاستهای اخراج دانشجویان، در کنار سایر اقدامات، به سیستم آموزش عالی ضربه غیرقابل انکاری وارد کرده است. بحرانهای اقتصادی و اجتماعی به شدت با آموزش عالی گره خورده و به نوعی آیندهی نسلهای جوان را در معرض خطر قرار داده است. بسیاری از دانشجویان خارجی، که نقش مهمی در تحرک و پیشرفت دانشگاههای آمریکا دارند، مجبور به ترک کشور شدهاند. این رویکرد، نه تنها از لحاظ اخلاقی مورد انتقاد قرار گرفته، بلکه به ضرر منافع بلندمدت آمریکا است.
اروپا وسردرگمی محض
اما اروپا، به عنوان یکی از نزدیکترین متحدان سنتی آمریکا، شاید بیشترین آسیب را از سیاستهای دونالد ترامپ دیده است. ناتو، که زمانی نماد همبستگی و هماهنگی میان کشورهای غربی بود، حالا به یک سازمان درهمریخته و بیمعنا تبدیل شده است. اعضای ناتو نهتنها نمیتوانند بر سر مسائل کلیدی به توافق برسند، بلکه بسیاری از برنامهها و طرحهای استراتژیک این سازمان به دلیل رفتارهای غیرقابل پیشبینی و تخریبی ترامپ، بلا تکلیف شده است. ترامپ با تهدیدهای مکرر به خروج از ناتو و اعمال فشار مالی بر کشورهای عضو، عملاً ناتو را به سازمانی بیاثر تبدیل کرده است. تنشهای تازهای که ترامپ با اظهارنظرها و سیاستهای نابخردانه خود در اروپا ایجاد کرده، تنها این منطقه را بیشتر به بیثباتی و شکاف کشانده است.
رسانههای غربی، که همواره با ادعای دفاع از آزادی بیان، حقیقتگویی و بیطرفی شناخته میشدند، در این میان، آنچنان در حمایت از ترامپ و آمریکا غرق شدهاند که به کلی رسالت اصلی خود را فراموش کردهاند. این رسانهها، به جای نقد سیاستهای مخرب ترامپ و بازتاب حقیقت، ترجیح دادهاند بر طبل توخالی قدرتنمایی آمریکا بکوبند و همچنان تصویری جعلی از او و سیاستهایش ارائه دهند.
ترامپ، نه تنها در داخل کشور، بلکه در سطح بینالمللی نیز شکست خورده است. او با سیاستهای خام، بلوفهای بیاساس و وعدههای توخالی خود، آمریکا را بیش از هر زمان دیگری در انزوای بینالمللی قرار داده است. این صد روز به خوبی نشان داد که ادعاهای ترامپ درباره احیای قدرت و اعتبار آمریکا چیزی جز پوچگرایی مطلق نیست.
از جنگ اوکراین گرفته تا بحرانهای خاورمیانه و اروپا، و از اقتصاد داخلی تا تجارت جهانی، ترامپ و طرفدارانش تنها به منافع کوتاهمدت و ظاهری خود فکر میکنند، در حالی که جهان به سمت بحرانهای عمیقتر پیش میرود. در این میان، رسانهها نیز شریک جرم او در بهوجود آوردن این وضعیت هستند، چرا که به جای افشای حقیقت، به بلندگوی سیاستهای پوپولیستی و جنگطلبانه او تبدیل شدهاند.
این صد روز شاید نقطه عطفی در تاریخ حضور ترامپ در کاخ سفید باشد، اما نه از آن نوع که بتوان به آن افتخار کرد، بلکه به عنوان دورهای از تزلزل اخلاقی، بیثباتی سیاسی و خیانت به آرمانهای بشری به یاد خواهد ماند.
نظر شما